جدول جو
جدول جو

معنی دمیر کلا - جستجوی لغت در جدول جو

دمیر کلا
از توابع دهستان بندرج ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
نام موضعی به بابل (بار فروش) مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی و ص 158 ترجمه فارسی آن)
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ)
نام محلی است در تنکابن. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو متن انگلیسی ص 25 و ترجمه فارسی ص 48) ، ملجاء و معاذ. (از ناظم الاطباء) ، جای چشم داشت و محل توقع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ کَ)
دهی است از دهستان بندرج بخش دودانگۀ شهرستان ساری در 7هزارگزی شمال کهنه ده. دارای 175تن سکنه است. آب آنجا از چشمه است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهات بارفروش مازندران. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 160)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 42هزارگزی جنوب نوشهر با 150 تن جمعیت. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
قصبه ای است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل با 5000 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چاه. محصول آن پنبه، صیفی، غلات، سبزی، حبوب و کنجد است. در حدود 50 باب دکان و پاسگاه شهربانی و شعبه شهرداری و محضر رسمی مرکز حوزۀ آمار و مدرسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام موضعی به هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 125 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 11000گزی جنوب بابل، موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی است، سکنۀ آن 600 تن است. آب آن از رود خانه کلارود و محصول آن برنج، پنبه، نیشکر، غلات، صیفی و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُ کُ / مُ رِ کُل ل)
کسی که امور چند ادارۀ وزارت خانه را به عهده دارد، مقام وی پائین تر از معاون وزارتخانه و بالاتر از رئیس است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مدیر کل
تصویر مدیر کل
کار فرمان فر سالار
فرهنگ لغت هوشیار
برنجی که به صورت کته طبخ شود
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی قارچ سمی و هرمی شکل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع نرم آب دو سر ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز واقع در منطقه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان رود شهرستان نوشهر، از توابع رستاق.، نام مرتعی در آمل، از توابع یخکش بهشهر، از توابع ولوپی قائم
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای نزدیک نهرودبار کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان رود
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در بلده واقع در حوزه ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اسفیورد شوراب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ولوپی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی خوراک که از آرد و سیب زمینی و دوشاب پزند
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالا تجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان اوزرود نور
فرهنگ گویش مازندرانی
بیضه ی حیوان، نوعی قارچ سنتی، در باور عوام از آن به عنوان
فرهنگ گویش مازندرانی